اول مهر عجیب بوی کودکی می دهد.دلت می خواهد بر گردی به آن سالها،برگردی به اول ابتدایی واز اضطراب اولین روز مدرسه لذت ببری.اضطرابی شیرین و ترسی دوست داشتنی اما شاید حال برایم شیرین است و آن زمان خیلی دوست داشتنی هم نبود.
آری اول مهر همیشه بوی کودکی می دهد.اول مهر و اولین روز مدرسه که آفتاب پاییزی تمام حیات را پوشانده است و بچه ها لباس ها و کفش های نو شان را پوشیده اند.وکیف های نو به دوششان است. همه تمیز ومرتب اندکی نگران وبیشتر کنجکاو منتظر هستند ببینند چه کسی معلمشان است.
اول مهر وناظمی مهرمان با قدی کوتاه و کمی لاغر و ترکه ای کوچک در دست که خیلی کم دیدم از آن استفاده کند.
حال که به خاطرات شیرین کودکی بازگشتم این شعر خاطرات مدرسه را بیشتر تداعی می کند...
اولین روز دبستان باز کرد
کودکی ها شاد وخندان باز کرد
باز کرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسب های چوبکی
...
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن ماناترند
درس های سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
...
درس پند آموز روباه خروس
روبه مکار ودزد وچاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
...
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوز وگرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید
...
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
پاکن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
...
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
...
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا رو برگ
هم کلاسی های من یادم کنید
باز هم در کوچه فریادم کنید
...
همکلاسی های درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد
...
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود وتفریقی نبود
کاش می شد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم
...
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچ ها که بودش روی دوش
ای معلم نام وهم یادت بخیر
یاد درس آب و بابایت بخیر
ای دبستانی ترین احساس من
باز گرد این مشق ها را خط بزن
مشاهده سطح انرژی امروز شما با علم بیوریتم
نظرات شما عزیزان: